زهير در مرحله دوّم شروع به سخن كرد و گفت :
اى مردم ! اولاد فاطمه به موّدت و دوستى و يارى ،
از پسر سميّه زنىكه خاندان او به گردن ما حقّى ندارند ،
و خاندانى كه مادران آن ها نام نيكى براى اعقاب ما به ارث نمى گذارند ،
سزاوارترند .
اگر ياريشان نمى كنيد پناه بر خدا از اين كه به كشتن آنان حاضر باشيد .
پس راه باز كنيد و كار اين مرد بزرگ را با يزيد به خودشان وا گذاريد ;
زيرا قسم مى خورم كه او از شما بدون كشتن حسين هم راضى مى شود .
سخن كه به اين پايه محكم رسيد ، جز مداخله اراذل و اوباش كار را آشفته نمى كند ،
از اين جهت شمر مداخله كرد و هيمنت اين سخن استوار را از خاطر سپاه جنگجو درهم
شكست
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
زهیر2,