(محمد بن حنفيّه) در همان شبى كه امام حسين (ع) صبح
روز بعد از آن به سوى عراق رفت به خدمت امام آمده و گفت:
(شما نسبت به خيانت مردم كوفه در حقّ پدر و برادرت اطّلاع
كامل دارى و من مىترسم كه وضعيّت تو مانند آنان شود،
پس در اينجا بمان و تو گرامىترين و محفوظترين افراد حرم بوده و خواهى بود).
امام (ع) فرمود:
(میىترسم كه يزيد بن معاويه با دسيسه مرا در حرم به قتل برساند،
و حرمت خانه خدا بخاطر من شكسته شود).
پس ابنالحنفيّه از او خواست كه به يمن يا به بعض بيابانها و نواحى اطراف برود.
ابا عبدالله (ع) به او وعده داد كه در اين نظريّه تأمّل كند، صبح روز بعد امام (ع) كوچ فرمود.
ابن الحنفيّه نزد امام آمده و زمام مركب او را در حالى كه سوار آن شده بود گرفته و گفت:
آيا به من وعده ندادى كه در رأى و نظر من تأمّل كنى؟
فرمود:
(آرى، ولى پس از آنكه از تو جدا شدم رسول خدا (ص) فرمود
اى حسين كوچ كن كه خداوند تعالى چنين خواسته كه تو كشته شوى).
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
محمدحنفیه وحسین ع,