يوسف نه به تقاضای پدر، بلکه از جانب خود، پيراهنش را فرستاد تا پدر بدان شفا يابد و چشمانش بينا شود.اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بکشيد تا بينا شود. اي يوسف زهراعليه السلام! چشمان بصيرت ما به دليل گناهان و نافرمانيها نابينا شدهاند و اگر چنين نبودند هيچگاه از افتخار روشن شدن به چهره دلرباي شما محروم نميگشتند. آيا چشمی که هزاران آلودگي بر آن نشسته است، شايستگي دارد که تصوير آن عزيز مه پيکر را در آغوش بگيرد؟ پرده اي که بر ديدگان ما افتاده، آنقدر ضخيم است که دستان ما از زدودن آن ناتوانند و تنها يد بيضای شما ميتواند آن را فرو افکند. اي يوسف زهراعليه السلام! ما يعقوب نيستيم، امّا شما از يوسف، کريمتر و بخشندهتريد. بر ديدگان نابيناي ما نظري افکنيد تا شايستگي ديدار چهرهي زيباي شما را بيابد و از نگريستن به آن، مست و سرشار شود.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
پیراهن یوسف وما,